English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (1462 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
skeet U باسرعت حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
zip U باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
zipped U باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
zipping U باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
zips U باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
Other Matches
liners U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liner U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
hightail U باسرعت عقب نشینی کردن
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
in two shakes of a lamb's tail <idiom> U باسرعت
swiftest U فرز باسرعت
swifter U فرز باسرعت
swift U فرز باسرعت
lickety split U باسرعت وتعجیل
swifts U فرز باسرعت
apace U باسرعت زیاد
speeds U باسرعت راندن
speeding U باسرعت راندن
speed U باسرعت راندن
amain U باسرعت کامل
full tilt U باسرعت زیاد
cursory U باسرعت وبیدقتی
klystron U لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
remote data concentrator U وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
move U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
spank U با سرعت حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
hulks U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
lobs U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
ambulate U حرکت کردن درحرکت بودن
skipped U رقص کنان حرکت کردن
lobbing U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobbed U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lob U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
to tailgate the motorist in front U سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره]
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
maneuver U حرکت جنگی مانور کردن
sway away U رد کردن ضربه با حرکت بدن
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
zoom U با صدای وزوز حرکت کردن
hulk U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
criss-crossing U بهطور متقاطع حرکت کردن
change down U به دنده سنگین حرکت کردن
to flounce U حرکت تند و ناگهانی کردن
zooms U با صدای وزوز حرکت کردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
skulks U گروه دزدکی حرکت کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheel U با ازادی حرکت وجنبش کردن
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
whish U باصدای هیس حرکت کردن
rippling U بطور موجی حرکت کردن
ripple U بطور موجی حرکت کردن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
ripples U بطور موجی حرکت کردن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
paddle U با باله شنا حرکت کردن
paddled U با باله شنا حرکت کردن
paddles U با باله شنا حرکت کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
skips U رقص کنان حرکت کردن
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
skulking U گروه دزدکی حرکت کردن
skulked U گروه دزدکی حرکت کردن
skulk U گروه دزدکی حرکت کردن
depart U روانه شدن حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
departing U روانه شدن حرکت کردن
proceeded U رهسپار شدن حرکت کردن
proceed U رهسپار شدن حرکت کردن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
departs U روانه شدن حرکت کردن
fudged U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudge U فریفتن اهسته حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com